داستانک ها

داستانک ها

داستانک،داستانک ها.داستانک های جدید،داستانک های قدیمی،بهترین داستانک ها
داستانک ها

داستانک ها

داستانک،داستانک ها.داستانک های جدید،داستانک های قدیمی،بهترین داستانک ها

داستانک41(عشق پسر)

پسری یه دختری رو که توی یه سی دی فروشی کار می کرد، خیلی دوست داشت. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.
هر روز به اون فروشگاه می رفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با او.
بعد از یک ماه پسرک مرد.
وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت، مادر پسرک گفت: که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد.
دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده.

دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد.

.

.

.

.

برای اینکه علت مرگ دختر را بدانی  به ادامه مطلب برو.

  ادامه مطلب ...

داستانک40(حسادت پسر)

پسرک گفت:« مامان و زهرمار... از وقتی تو اومدی تو این خونه، مینا کمتر با من بازی میکنه و بیشتر وقتشو با تو میگذرونه. حالا منم میدونم چه بلایی سرت بیارم.»
چند دقیقه بعد در اتاق باز و مینا وارد شد و با دیدن برادرش گریه کنان به هال رفت و گفت:« مامان! مامان! داداش دست و پای عروسک سخنگو رو که تازه برام خریده بودی شکسته.» ...